به گزارش ایکنا، خلیل حسن، تحلیلگر مسائل سیاسی اهل بحرین و مقیم سوئد در یادداشتی اختصاصی برای ایکنا نوشت: جهان شاهد ویرانیهای ناشی از بمباران رژیم نژادپرست در شهر غزه است که یکی از پرتراکمترین شهرهای جهان به شمار میرود.
ویرانی ناشی از تجاوزات رژیمی که بیش از 75 سال پیش سرزمین مردمی را غصب کرد، جای هیچ تردیدی باقی نگذاشت که وجدان غرب به خواب عمیقی فرو رفته است تا جایی که حتی وقتی ایلان ماسک، صاحب توئیتر فیلمی را برای ابراز همدردی با ویرانیهای گستردهای که در اثر بمباران وحشیانه شهر غزه توسط رژیمی که ادعا میکند یکی از دموکراتیکترین کشورهای جهان است، منتشر کند کسی تعجب نمیکند و یا همین مسئول اتحادیه اروپا شرم نمیکند که ریاکارانه از این دموکراسی که به خود اجازه میدهد طی 4 روز بیش از 200 کودک و 300 زن را با استفاده از بمبهای فسفری آتشزا و سلاحهای به قتل برساند، به دروغ تمجید کند.
حتی تعجب هم نکنید که یکی از سران این رژیم نژادپرست فکر کند که مردم ساکن در فلسطین «حیواناتی» هستند که این دولت نژادپرست حق دارد آنها را نابود کند و به قتل برساند.
اینجاست که پارادوکس خود را با قدرت نشان میدهد: چرا سوزاندن قرآن، «توهین» به یک گروه مذهبی، قومی یا ملی به شمار نمیرود، با وجود اینکه همه شواهد، رویکردها و قیاسها حاکی از آن است که سوزاندن قرآن بیانگر تحقیر و اهانت به بیش از یک و نیم میلیارد نفر در جهان است، در حالی که برخی احزاب سیاسی و شاید قوه قضاییه در سوئد سوزاندن قرآن را نوعی «آزادی بیان» میدانند!
اگر این استدلال را بپذیریم و سوزاندن قرآن را آزادی بیان بدانیم، پس چرا هرکس که از رژیم غاصب نژادپرست انتقاد میکند، این انتقاد «توهین» به یک گروه ملی و تحریک به «یهودستیزی» بهشمار رفته و هر گونه انتقادی که متوجه جنایات اشغالگر و نسلکشی میشود فوراً به محاکمه تهدید شده و صدای او را در محکومیت اشغالگری و غصب اراضی دیگران در نطفه خفه میکنند.
این استانداردهای دوگانه مدام در رفتار سیاستمداران غربی و عدم تمایل آنها به اعتراف به اشتباهات وحشتناک خود، ارتکاب جنایات و سکوت در قبال جنایات علیه بشریت و جنایات شنیع جنگی که از سوی اشغالگران علیه مردمی بیدفاعی که ارتباطی با سازمانهای نظامی یا گروههای مسلح ندارند، تکرار میشود؛ مردمی که برای به دست آوردن آزادی و توقف اشغالگری و مبارزه با اجرای سیاست آپارتاید، نسلکشی و بازپسگیری سرزمین خود و اجدادی که صدها سال در آن زندگی کردهاند، به دور از خرافات مذهبی و مزخرفاتی که اشغالگران برای توجیه سیاستهای شهرکنشینی و استعماری خود ترویج میکنند؛ تلاش دارند.
غرب به خود حق حمایت از اوکراینیها را برای بازپسگیری سرزمینهایشان داد و مبارزه آنها با روسها را حق مشروع میدانست، زیرا آنها از خود در برابر «اشغال» و در برابر کشتار، آوارگی و تخریب شهرها دفاع میکردند!
چرا این حق به فلسطینیها داده نشد؟ آیا آنها افرادی فرازمینی هستند؟ چرا غرب حمایت اوکراینیها از دفاع از سرزمینشان را مشروع میداند در حالی که حمایت فلسطینیها از دفاع از سرزمینشان را «یهودستیزی» میخواند؟
اهل خرد این معیارهای دوگانه را مردود میدانند و در اعلامیه جهانی حقوق بشر تأیید نمیکنند و سیاستمداران کشورهای غربی باید به خود بیایند و این دوگانگی؛ سیاست ریاکاری و دروغگویی را کنار بگذارند و به خاطر صلح، توقف خونریزی و احترام به حقوق بشر، انسانیت و حق مردم فلسطین برای زندگی شرافتمندانه در سرزمین خود، به دور از سیاستهای استانداردهای دوگانه و به دور از هرگونه خشونت و تروریسم رسمی، حقیقت را به مردم خود بگویند.