سعید مستغاثی فيلمساز، مدرس و منتقد سینمایی است. او سال ۱۳۸۷ به ریاست انجمن منتقدان سینمای ایران برگزیده شد و کار تحقیقاتی و نوشتاری را از سال ۱۳۶۷ با انتشارات سروش و کتاب «تقویم تاریخ انقلاب اسلامی» آغاز کرد. مستغاثی از اوایل دهه ۷۰ طی همکاری با بنیاد سینمایی فارابی و فصلنامه این بنیاد وارد مطبوعات سینمایی شد و از آن پس در نشریات مختلف قلم زد. وی از سال ۱۳۷۴ به برنامهسازی در تلویزیون روی آورد. «راز آرماگدون»، «پیش از آغاز»، «آب در هاون» و... از جمله آثار وی هستند. مستغاثی همچنین فیلم داستانی «راز» را در سال ۱۳۸۵ نوشت و کارگردانی کرد.
خبرگزاری بینالمللی قرآن با این روزنامهنگار و سینماگر پیرامون کارکرد رسانه در پرداختن به جنگ غزه گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
اینکه رسانهها در غرب به دنبال تحریف واقعیت باشند روالی معمول است زیرا همه آنها به نوعی در اختیار لابیهای صهیونیستی هستند. این اتفاق نیز از ابتدای شکلگیری اسرائیل در حال رخ دادن است. امام راحل(ره) جملهای معروف دارند که می فرمایند؛ وقتی دشمن درباره ما خوب گفت باید به خودمان شک کنیم اما وقتی دیدیم آنها نسبت به ما عداوت دارند باید نسبت به عملکردمان خوشبین باشیم. در اینجا هم اگر دیدیم رسانههای دشمن دست به تحریف نزدند باید در عملکرد خودمان شک کنیم. چون اساس و ماهیت آن رسانهها بر مبنای دروغ و تحریف است.
متاسفانه در برخی از رسانههای داخلی، نوعی بیسوادی حاکم شده که باعث شده به لحاظ قدرت رسانهای نتوانیم خود را به آنها برسانیم. البته در جنگ غزه کارهایی از سوی برخی رسانههای داخلی صورت گرفت اما اغلب همین کارها نیز بر پایه دادههای غربیهای مستقل یا خبرنگاران کشورهای عربی شکل گرفته است. در شرایط موجود برای بالا بردن سواد رسانهای نیاز است تا سیاستگذاریهای جدید صورت گیرد.
در این رابطه نیز من رسانه را ناموفق میدانم چون همانگونه که گفتم ما ابتکار خبری یا تصویری آنچنانی از خودمان نداریم. آنچه که میبینیم اغلب بر اساس دادههای خبرنگاران مستقل است. البته موارد کمی وجود داشته که ابتکار عمل داشتهایم، اما این موارد بسیار محدود بوده است. برای همین علاوه بر خارج در داخل مرزها هم نتوانستیم کارکرد لازم رسانهای را داشته باشیم. در حقیقت رفتار رسانهای ما بیشتر بازتاب رسانهای دادههای دیگران است پس توصیه دارم اگر میخواهیم در این رابطه جریانساز باشیم، باید خودمان ابتکار عمل را بر عهده گیریم.
دلیل موفقیتهای بهدستآمده را باید در عملکرد 200 ساله آنها جستجو کرد. این مسئله را در زیرساختهایی نظیر تهاجم فرهنگی به سبک زندگی و دانشگاهها، آموزش و پرورش و علوم انسانی و مطبوعات و حیطه نشر و تئاتر و سینما و تلویزیون و... میتوان مشاهده کرد. در چنین وضعیتی، فضا و بستر برای فعالیتهای دستگاههای تبلیغاتی غربی مساعد است و مخاطب نیز تحت تاثیر قرار میگیرد اما در مقابل، ما در این رابطه نتوانستهایم چندان به موفقیتی دست یابیم. حال ممکن است این سوال پیش آید چرا در موقعیتی که ما تقریبا منفعل عمل میکنیم. اسرائیل رو به سمت نابودی میرود؟ جواب روشن است، حرکت رو به زوالی که اسرائیل را در بر گرفته نشئت گرفته از موفقیتهای ما نیست بلکه به واسطه سرنوشت محتوم او است و بازتابهای جهانی که بابت اقدامات اسرائیل در دنیا رخ میدهد.
به هر حال عدم موفقیت ما در حوزه رسانه نباید دلیلی برای یاس و انفعال باشد. منظور اینکه از زمانی که دریافتیم موفق عمل نکردهایم، باید آن لحظه، نقطه آغاز ما برای بازسازی زیرساختها باشد. مشکل دیگری که داریم این است که هیچوقت نمیخواهیم از نقطه شروع کار خود را آغاز کنیم، حاضر نیستیم برای نسلهای آینده کار کنیم، آنچه دشمنان اسلام قرنهاست برای نسلهای بعدشان عمل میکنند. اما ما بیشتر به سیاستهای مقطعی دلخوشیم، یعنی اقداماتی که نتیجه لحظهای دارد چون همیشه میخواهیم خود سود آنچه را انجام میدهیم، ببریم درحالیکه فعالیتهای فرهنگی یک امر زمانبر است. البته نسل امروز، نسل جستجوگر و خوشفکری است و با ادله و اسناد و شواهد متقن و مستدل، راه خود را می یابد. از این جهت هم کار ما راحت است، یعنی کافی است به آنها سند و مدرک نشان دهیم و بر اساس اسناد مستدل سخن بگوییم. آنها حرف درست و صحیح و مستند را علیرغم همه تبلیغات سوء رسانههای زنجیرهای میپذیرند.
یکی از ابزارهای موفقیت برخی دستگاههای رسانهای امروز غرب را باید در عملکرد هالیوود و شبکههای تلویزیونی ماهوارهای جستوجو کنیم. همان که 20 سال پیش نتانیاهو در سخنرانی جمع کمیته صلح آمریکایی گفت: «به عراق با توپ و تانک و موشک حمله کنید (شش ماه پس از این سخنرانی به عراق حمله کردند) اما به ایران با ماهواره و اینترنت. به آنها سریالهایی نشان دهید که زندگی پرزرق و برق و خانهها و استخرهای آنچنانی و اختلاط دختر و پسر و روابط نامشروع و عشقهای ممنوع.... را نشان میدهند و همین باعث خواهد شد که جوانان ایرانی هم همین نوع زندگی را بخواهند و باعث سقوط حکومت ایران شوند. هالیوود هم طی دهههای مختلف با تولید و نمایش فیلمهایی از سبک زندگی غربی، چنگک رسانهای خود را درون ذهن مردم فرو کرد و فضایی به وجود آورد تا در ادامه آنها آماده پذیرفتن هرآنچه آنها و رسانههایشان میگویند، باشند. ما هم باید در این حوزه با جدیت دست به تولید فیلم و سریالهای قوی و هنرمندانه بزنیم؛ تولیداتی که تنها به یک یا چند اثر خلاصه نشود بلکه باید روند تولید در این حوزه دائم باشد. وقتی در امر تولید تداوم داشته باشیم کارمان تا حد زیادی از از سطحینگری و شعار دور میماند و همین موضوع باعث تاثیرگذاری بیشتر در این رابطه میشود.
متاسفانه این نگاه یکسویه در رسانههای جبهه مقابل بیشتر به چشم میخورد و ما برخی مواقع مقهور آنها شده و فکر میکنیم آنها همهسونگر هستند و خود را محکوم میکنیم که چرا ما چنین نیستیم. در حالی که قضیه بعضا دقیقا برعکس است. یعنی آنها نگاهی کاملا یکسویه دارند اما به دلیل همان زیرساختهای فرهنگی که عرض کردم و انفعال و بد عمل کردن ما و همچنین گستردگی پوشش رسانهایشان، اینگونه به نظر میرسد که همهجانبهنگر هستند. در حالی که همیشه به وضوح دم خروس بیرون زده ولی متاسفانه سواد رسانهای در اینجا خصوصا در میان اهل رسانه، بسیار اندک است.
ما در جریان تولید فیلمهای مستند خودمان مانند «راز آرماگدون» یا کتابهایی همچون «برگهای گمشده»، همواره سعی داشتیم از منابع خود آنها استفاده کنیم و از زبان خودشان، تناقضات و عملکرد و مقاصد و اهدافشان را بیرون بکشیم. این بهترین راه برای اقناع همه از خودمان گرفته تا دیگران است. منابع خود طرف مقابل بیشتر و پیشتر از هر جایی، آنها را لو داده و حرف حق ما را به کرسی مینشاند و مخاطب هم بهتر و قویتر باور میکند.
انتهای پیام